«آقای وکیلی، در کهگیلویه شجاعت را نسیه نمی دهند»
سیدعلی عباس محدث ؛ اشک تمساح شما را در متأسفانه در مجلس شهید دولتخواه برای ملتی که خود بدبخت کرده اید، دیدم و به حال مردم کشورم، مضطرب و برای نادانی جنابعالی شفای عاجل مسئلت نمودم. از اینکه نماینده قدرت طلب مجلس شورای اسلامی از وضعیت آشفته ای که خود سهمی بزرگ در آن دارد و در کنار محروم ترین مردم مملکتم، تضرع می کند و به آسمانها تمسک می جوید، دلم کباب شد. بخدا اگر شرایطش را داشتم، همین امشب از نمایندگان مجلس ژاپن برایتان راه چاره می آوردم. در مورد مقایسه نظری که نسبت به دیدگاههای دکتر شریعتی و شهید مطهری داشتید، فعلاً کای ندارم. به هر حال یکی از منش های اصلاح طلبی(به زعم شماها) و بااصطلاح شبه روشنفکران، به قول دکتر شریعتی این است که علیه دین و به تعبیر خودم علیه دین و الگوهای دینی سخن بگوید و قضاوت بکنید. اما نسبت به وضعیت کشور دیدگاههای شما و همچنین جلسه ای که مثلاً با اصلاح طلبان گزینش شده داشتید، اندکی مصدع می شوم.
جناب دکتر وکیلی؛
اولاً خدا را گواه می گیرم که به عنوان یک هم استانی، از نمایندگی تان در پایتخت و مسئولیت پذیریتان در مجلس شورای اسلامی، که یکی از مهمترین قوای مصرح در قانون اساسی است، از اول تا الان خرسند بودم و هستم. ولی از اینکه حضورتان در هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی و همچنین کسب آراء مردمِ بخشی از پایتخت، نه به واسطه درایت و کارآمدی شما بلکه به خاطر سکوت و حمایت تان از شادی کنندگان و هلهله گویان ظهر عاشورای سال ۸۸ و ایضاً، روبان بنفشی بود که در سالهای ۹۲ و ۹۶ بر بازو بسته بودید، صورت گرفته است، حسادت نمی کنم ولی حسرت می خورم. می دانی چرا؟
چون در این سخنرانی با وقاهت محض از مشکلات اداری و تنگناهایی که خودتان باید پاسخگویش باشید، شکوه نمودید، در حالیکه مستمعین شما منتظر و دلخوش بودند که حداقل علت العلل این بحرانها و همچنین راه های برون رفت را به عنوان عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی بیان می کردید. مگر نه این است که فرزند استان هستی در قدرتمندترین نهاد حکومت؟ پس چرا پاسخ دردهایی را که با ندانم کاریتان درست کردید، ندارید؟ هزار کیلومتر آمدی و در کنار مردم محروم شهر مان از بن بست و استیصال در گرفتاریها و مشکلاتی که خود دستی در آن دارید، گریه می کنی؟ اینکه گفتی دولت روحانی سهمش در وضع کنونی تعیین کننده نیست، کاملاً به حق گفتی. چون همون مردمی که در پای منبر تو نشسته بودند و روزی به آشفتگی گویی های جنابعالی و دوستان تان اعتماد کردند و رأی دادن که امروز در جلسه خصوصی تان، راه برون رفت از مشکلات را شرکت نکردن در انتخابات بگویند، مقصرند. وقتی با وجود برترین چهره های علمی و تخصصی کهگیلویه ی بزرگ و مخصوصاً سادات امام زاده علی(ع)، خود زنی می کنند و تو را دعوت می کنند تا به نام شهید و به کام زعیم، سخن فرسایی کنی، باید راه برون رفت از مشکلات مملکت را در گلزار شهدای کهگیلویه بجویی.
آقای وکیل الدوله؛
چرا نگفتید که در این سالهای دولت بنفش، رو کدام مسئله اجماع داشتید؟ میشه بفرمائید که «ماها» منظورتون کدام ها هستند؟ میشه بفرمائید به غیر از کدخدا و شاه و سلطان و پاپ و لُرد و ملکه با کی قرار اجماع داشتید؟ مگر حسن روحانی همان رحم اجاره ای نبود که نفطه نحس تان را در او کاشتید؟ مگر روحانی همان حقوقدان آگاه به حقوق دنیا نبود؟ مگر فراموش کردید که با بی انصافی محض، چقدر مقاله در حمایت از ایشان نوشتی و در مجالس مختلف با دستمال بنفش برایشان رقصیدی؟ وقتی دولت ناکارآمد و رحم اجاره ایتان با مجلس مستأصلِ در تصمیم گیری را ۱۰ درصد مقصر می دانی، معلومه که خوب فهمیدی که ۹۰ درصد باقیانده سهم مردم هست.
وقتی اقرار می کنی که هیچکدام از مجلسیون و دولتمردان، شجاعت در تصمیم گیری ندارند و مسائل مختلف کشور با وعده های دروغ و اما و اگرهای ۸ ساله، مخصوصاً وعده های بی اساسی که شما کاسبان برجام داشتید، نمی شود مشکلات را رفو کرد، میشه بفرمائید کی باید پاسخگو باشد؟ اگر مذاکره، آن هم مذاکره ای که بی شرمانه ترین معاهده را علیه ملت خود منعقد نمودید، کارساز بود، پس چرا دستاورد آن مذاکره را بیان نکردید؟ مگر نه این بود که هشت سال جنگ تحمیلی و جنگ طلبی احمدی نژاد و تسلیم شدن را بر سر مردم کوبیدید تا در ۶ سال دولت حسن روحانی مثلاً قدرت و عزت و امنیت و رفاه را برای مردم ایران به ارمغان بیاورید، پس چرا الان از نداری و گرفتاری و ناکارآمدی و به بن بست رسیدن می گویی؟
جناب نماینده؛
اگر صف آرایی دشمنان را دیده ای و به فکر اجماع با مردم افتاده ای، باید بدانی که مردم هم می دانند به اسم روشنفکرانِ دگر اندیش، در تمامی استانها، بویِژه در استان خودمان، پشت سر آدم های ضعیفی از اصولگرایان قرار گرفتید و از اجماع غارتگری بیت المال، بهره بردید و یا مشی دوگانه سوزیتان، خود را محق در انتخاب مردم تبیین می کنید، باید بدانید که سخت در اشتباهی!!
این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست. دیگر تکرار دروغ گفتن و سوزن به رگ غیرت و عصبیت مردم زدن چاره ساز نخواهد بود. شما در دیاری پشت میکروفن قرار گرفتی که دهها مثل شما را در ادبیات نغز و تفکرِ عالمانه ی خودشان غرق می کنند. آنجا کهگیلویه بود که آوازه ی مردان اصلاح طلب(به معنای واقعی) و خوش فکرش خیلی قبل تر از اینها، مرزهای کشور را در نوردیده بود. شما از راه حل ها نگو. از راههای که رفتید و الان پیشنهاد برگشت می دهید، صحبت کنید. براستی که با این قدرتی که نامشروع گرفتید چه کردید؟ ای کاش در همان اندازه ای که قبل از مسئولیت داشتید, می ماندید و این همه اضاف وزن مدیریتی و ریاستی را غصب نمی کردید. و اگر قرار هست دوباره در کرسی مجلس باشید، حداقل برای اینکه اعتبار فکری خود را خوب بفهمید، در همان حوزه انتخابیه شرکت کنید و خود را دوباره به محک انتخاب بگذارید. وقتی قرار هست که یکی از شماها در رأس یک کمیسیون قرار بگیرد و فقط شهرستان خود را با نفوذ سیاسی و اجرایی که دارد عملاً از صدر تا ذیل استان را در ید قدرت بگیرد و اجازه نفس کشیدن را به دیگران ندهد، بدون تردید، این مشی اصلاح طلبی(جدای از معنای واقعی اصلاح طلبی) خاص شما ها است که برای مردم استان پسندیده نیست. سرمایه انسانی استان با انتخاب گزینشی نمایندگان ناکارآمد شهرستانهای کهگیلویه بزرگ و نیز بویراحمد و دنا و همچنین اعمال نفوذ مقتدرانه و باصلابت دکتر تاجگردون و البته برخی هم با نفوذهای همان هم استانیهای صاحب قدرت در پایتخت، سال ها است که به مسیر خست تاریخی برده شده اند. شما مجلسیون وکیل الدولت و دولتِ حیاطِ خلوتِ مجلس با کمی رعایت انصاف و بررسی عملکرد خود، نباید که در مورد نیروی انسانی توانمند صحبت کنید. مصدق صحبتم را با انتخاب وقت آزاد و بررسی تعداد کمی و کیفی پرونده های تخلفاتی مدیران ریز و درشتِ دولت بنفش در این سالها و دردستگاهای قضایی، بازرسی و دیوان محاسبات پیشنهاد می دهم.
عالیجناب وکیلی؛
وقتی دولت و مجلس از دهن گشاد ساز، فوت می کنند، انتظار این بحرانها دور از ذهن نیست. وقتی در حادثه سقوط هواپیمای یاسوج، سکوت می کنید و از دولتمردان دفاع می کنید، به کدام شجاعت تان بنازیم؟ وقتی در مصاحبه بعد از استیضاء وزرای کار و راه، می گوئید که در شب قبل از استضاء موضوع فراکسیون امید را بر هر چیز دیگری ترجیح دادید و نظرتان نسبت به اشخاص تغییر کرد، چه شجاعتی در وجودتان بجوییم؟ آن روز که مصاحبه شما را در یکی از سایت های استان خواندم، داشتم از غصه می مردم که چرا انقلاب کردیم؟ چرا این همه جوان را تقدیم ایدئولوژی انقلاب کردیم؟ چرا باید بین فهم مسئولین با برداشت مردم این همه فاصله باشد؟ چه تفاوتی بین انتخاب نمایندگان مجلس اول و دوم توسط حکومت پهلوی برای استان ما و به قدرت رسیدن بچه های استان ما در رأس هرم قدرت است، وقتی قرار است گاردِ سینه چاک برای فراکسیون و دولتیون و استیفای حقِ قدرت طلبی قدرتمندیون، باشند، وجود دارد؟ شما که هر نقطه نظری در مجلس را که در نقد دولت باشد, با تمسخر و بی میلی رد می کردید، به کدام شجاعت تان امیدوار باشیم؟ زمانی که دولت های نهم و دهم را در خدمت به محرومان و نیازمندان متهم به پوپولیست می کردی، چرا به جرائم دهه ی هفتاد اعتراف نکردی؟ وقتی به عنوان منتقد منصف و برای اولین بار در کشوری که امثال شما داعیه آزادی اش را دارید، انتخاب شدی، چرا به واپسگرایی دولتهای دهه ی هفتاد و اوایل دهه ی هشتاد اعتراف نکردید؟ همون شهیدی که به نامش میکروفن گرفتی و با فراغ بال سخن دانی پیشه کردی، معلمی بود از جنس عمل. در خانواده ای بود از مصادیق دانش و دین باوری. در شهرستانی بود مملو از خردمند و پارسا پیشه و کارکردگرا. ولی در همان شهرستان و از دهه ی هفتاد، دوستان مثلاً روشنفکر شما به نام اصلاح طلب کاری کردند که چشمه ای از آن را در جلسه محرمانه با آنها مشاهده کردی. چطور انتظار داری که با همان تفکر و همان جنس ادبیات تجزیه گرایانه و فصل بندی بین مردم، اعتماد مردمی را بدست آوری؟
این فرهنگ و این جماعت سلیبریتی استان ما زمانی تکان می خورند که خودباوران به غلط خود را بزرگ نبینند. این فرهنگ زمانی تکان می خورد که فرهنگ سیاسی بودن و سیاسی تصمیم گرفتن را بیاموزید. فرهنگ راست گفتن و برای مردم و با مردم بودن را بیاموزند. غفلت ها و ناکرده های خود را از مردم پنهان ننمائید. برای رسیدن به کرسی مجلس از داشته های علمی و توانمندیهای اجتماعی و فکری خود بهره بگیرید و از سیاه نمایی و وعده های پوچ و توخالی، مردم خوش قلب را فریب ندهید. وقتی مجلس مهمترین نقش نظارتی را دارد و نسبت به جولان دادن نمایندگان در ادارات و بکار گماردن بی کیفیت ترین آدمها را بی تفاوت مانده است , ارثیه ی دولت های دهه هفتاد و بعد از آن نیست؟ اینکه ۸ سال مسند دولت و مجلس را قبضه کنی و سپس از مجهولات ناله سر بدهی تا دوباره کسب اعتبار کنی، از مفاهیم دولتهای دهه ی هفتاد و بعد از آن نیست؟ اینکه طی ۸ سال عامل به تمامی خیانتهای داخلی و خارجی به ملت خود باشید و اکنون در حیاط همسایه دنبال دزد بگردی، از شگردهای لیبرالیسم نیست؟ اگر منصف باشید می بینی که فقط مرغ شما غاز است.
الغرض، جناب دکتر وکیلی؛
خودمون لرها ضرب المثلی داریم که میگه؛« وقتی خر نرَ خیشه اییَرکشن». الان تصمیم ما مردم بر این است که «خیش» را از جایی که حرکت نکردیم برداریم تا راحت تر به جلو برویم. قبول بفرمائید که نه برنامه ای برای برون رفت از این مصائب را دارید و نه می توانید مدیر مطمئنی برای مردم باشید. انتخاب دوباره شما مصداق عینی «عاقل دوبار از یک سوراخ گزیده نمی شود» هست. اگر برای ملت، عقلانیت قائل هستی و مردم را شجاع می دانی، مطمئن باش که نه علم تان توانست چاره ساز باشد و نه روحیه عملگرایی داشتید که از دولت کار بکشید. پس این ضعف شما نشان از بی شجاعتی دارد و چنانچه شجاعت را یکی عوامل مهم در انتخابات آینده می دانید، بدانید که امتحان پس داده اید. وقتی نتوانستید و به زعم بنده نخواستید که در قضیه سقوط هواپیما از حق مردم خود دفاع کنید و مصلحت مردم را بر منفعت فراکسیون امیدتان ترجیح دهید، لاجرم در بقیه امور هم کارآمد نیستید. این ها را به این خاطر عرض کردم که بوی کباب انتخابات را به مشام خود حس کرده اید و دوست ندارم که از حول حلیم به دیگ بیفتید.
«من الله التوفیق»
وکیلی به دلیل نظر فراکسیون پشت وزیر کار نایستاد و اصلا برایش نظر فراکسبونی مهم نیست ، ای بسا در فراکسیون امید تاجگردون حتما و یقینا مهره ای تاثیر گذارتر از وکیلی و همچنین نایب رئیس فراکسیون امید بود ولی روز استیضاء ربیعی خودش را به اب اتش زد تا ربیعی بیفتد ولی جناب وکیلی بخاطر باج گرفته شده از ربیعی برا پسرانش در شرکت تابع هودینگ شسا بود که پسرانش را عضو هیئت مدیره شستا کند و خنجر را در کمر کوه دنا فرو کرد تا شاید از این رهگذر اب باریکه برا خانواده اش فراهم کند .
کاش وکیلی در استان کاندیدا شود تا بدهی به نامبرده را نقدا پرداخت کنیم .
مردم استان دوست ندارند شب با بدهی داشتن سر بر بالین بگذارند