فانوس زاگرس؛
دلنوشته ای در سوگ درخت های سوخته زاگرس
به قلم ملک تاج گرجي نيا
درخت زیباست ،،
برایتان درخت آرزومندم در داغ تابستان ،،،
لابلای خاراسنگهای زاگرس ،
صبحی که آلوده است هوایش به ترانه های گرگ ،ومیش ،
برایت آرزومندم آشیانه پرنده های بیقرار را در لابلای بیشه های مورد زاران باشتی
،در غروبی که خورشید بی رمق راهی مغرب است
،و
نسیمی خنک بر سینه علفها بوسه میزند
،و
شمیم گلهای باکره مشکورک ،حلقه حلقه دامن جنگلهای زاگرس را پر میکند،
از ،
جیک جیک پرند ه های خسته ،که ،
سراسیمه میروند تا زیر بال بیشه های بکر سکوت
کنند ،
،برایت آرزومندم ،
بوی بهمن،
و کنگره مورد های مطهر باکره را لابلای چین دامن بلوط های پیر
زاگرسین نقره ای را در هر بامداد بهارین
،،،وزوزه یک گرگ عاشق را
در ،
خیال نیمه شب های شهریوری خسته از گرمای جنوب ،وتاگ عاشقی را
که این روزها در تن گداخته زاگرس از درد ،به خود ،نمی یچد ،
و
،،،ع
هزار درنای عاشق را نه دختری هیروشیمایی
،که زنی زاگرس نشین نذر کرده است به مروارید شعر هایش ،
تا دوباره ،
سایه هلمورد های وحشی کوه عنا
به داغ تن سنگهای زاگرس حریر دلنشین سایه بپیچاند ،
کجاست شب های ساکت آغشته به شمیم بادام وبید های وحشی؟!
،،،کجای راه زانو زد ه ایم که گیسوان زاگرس ,
وبویژه سرحدات باوی در شعله های داغ بی مهری به کام انقراض افتاد ه است؟!
،،چرا هیچ کس برای مرگ بلوط ها وچنارها عزا نمیگیرد؟!
،چرا هیچ کس مرثیه مرگ پیر بلوطها،و،
پرند ها را،
در لهیب آتش را جدی نمی گیرد ؟!،،
،چرا هیچ کس بر تن سوخته سنگ ها وساقه ها
وگلها وکنگر ه ها
وکیکمها وکبک ها
دلش نمیسوزد ،؟!
، چرا در برابرمرگ آخرین بازماند های طوف و خامی وعنآ بیرق ها را نیمه افراشته نمیکند هیچ ایلیاتی بیرق داری ؟!؟!
،،،کجایند فعالان محیط زیست ؟!
،،اهل قلم را چه بر سر آمده که گیسوان زاگرس را به آتش میکشند ؟!
هیچ کس جوابگو نمیباشد؟! ،،،چرا عاشق ترانه صبحگاهی نسیم های دلنشین خاک اجدادی مان نمیمیریم ،
؟!
،چرا ناله پرند های آشیان سوخته زاگرس دل ایلیاتی مان را مکدر نمیکند ؟!
،،،مگر ما از دیار برد وبلوط
،از دیار زجر زاگرس
نیستیم ؟!؟!
،چرا هیچ کس توضیح نمیدهد دختران باکره ارزن وزالزلک وکوه زیر به کدامین گناه کشته میشوند ؟!
،چرا آتش دامن انجیر های وحشی را گرفته؟!
وسکوت بر کلمات ما زنجیر میزند ؟!
،،،از که میترسیم ؟!
،،زاگرس ربطی به سیاست ندارد،
،دیشب پازن پاکوه در خواب های تیرماهی ام
،،طنین مینواخت
زاگرس میراث خداست ،
بنه وکلخنگهای زاگرس مدیون هیچ جناحی نیست.
ای فرزندان آریوبرزن ،،زاگرس میراث ماست ،مهریه مادران ماست
،کابین بادام هاست،
،ریشه یوز های ماست
نگذارید بمیرد شناسنامه ما ،،،نگذارید ،،
بسوزد لب دخترک کال بلوط ،وبترسد ،
از آتش خارا سنگها
،باد باید در گوش شمشاد ها وچنار های خامی قصه عاشقی تیهو وتپو را هر صبح بنوازد
،،باغهای انار طوف ،
وتاکستان های،
وحشی خامی
،انجیر های کو ه زیری
معبد آبادی واجدادی ماست
چناران
به چنگ دود و آتش بی مهری مسولین سر به بالین خرنگ های سرخ و آتشین،
تن به بالین بلوط های مرده این خاک نهاد آند،
ای همه ی وارثان درخت
،،،ایا کسی هست که فریاد های دختران تن سوخته زاگرس را بشنود ؟!
،،،ایا کسی برای مرگ درخت های ریشه دار ونشان وشناسنامه این دیار دلش میتپد ،،؟!؟!؟!
بگذار دوباره در سایه سار بادام ها بز کوهی بزاید ،
پلنگی به توله هایش شیر دهد ،وسموری عشق بازی ،وقوچی بجنگد برای بقای زندگی ،،،
بگذار کبکی بخواند ،
و،کیکمی برقصد ،ویوزی بتازد
ویرایت درخت آرزومندم،
درختی که آشیانه پرنده های بیقرار است ،،بدور از آتش ،،فارغ از خاکستر ،،،
فقط فتوا میتواند ناجی جنگل هاشود، توراخدا پیگیری کنید،،،نگذاریدبمیردجنگل ،که جهان خواهدمرد…..
فقط فتوای جهادی میتونه جنگل رونجات بده ودیگرهیچ، نگذاریدبمیردجنگل که جهانخواهدمرد،نگذاربمیردبلوط که لرخواهدمرد
فقط فتوای جهادی میتواندجنگل رانجات دهد،نگذاریدکه بمیردبلوط که لرخواهدمرد