فرشاد گرجی پور ، کارشناس ارشد علوم سیاسی و مسئول کمیته هنرمندان ستاد دکتر پزشکیان در یادداشتی نوشت:
به نام عشق ، به نام قلم
ای هنرمند :
پله می باید ساخت از قلم های قلم گشته ی خویش
ورنه از ساقک دست من و ما پله بسازند زور…
هنرمند و هنردوست فرهیخته ظرافت ذوق و طبع مشکل پسند شما مرا برآن داشته که در چینش کلمات و رانش واژه ها بر برگه، نهایت دقت را بکار گیرم تا نه ذوقی مخدوش گردد و نه طبعی ناخوش.
هنر را در این مجال بی کسی که تقریبا تمامی تریبونها و رسانه ها را مالکانی بداخالق و بدعهد و بدتر از همه در مواردی دروغگو از ترس شفافیت فضا و افتادن نقاب از چهره یریشان در قبضه خویش نگه داشته اند، رنگی و جالیی از جنس سماجت و صداقت و تبلیغ واژه ی پاکدستی که متاسفانه با تخفیف ویژه، کاالی نایاب که نه کمیاب این روزهای دیپلماسی میهن عزیزمان ایران گردیده را نیاز است.
فرهیختگان عزیز :
آنچه مرا برآن داشته تا بوسه ی قلم برصورت مقدس کاغذ را خوراک ذوق نکته سنج
شما نمایم ارائه ی بیان کلماتیست ناگفته بر زبان دکتر پزشکیان چون، ارتباط منطقی با تمام کشورها و معرفی و مبارزه با رانت خواران و فاسدان در بدنه ی دولت به مردم، تعامل با تمامی احزاب و گروه های مجاز در داخل کشور حتی از جبهه ی مخالف،بکارگیری تمام سعی خویش در رفع همه ی تحریم ها که به اعتقاد ایشان از عوامل اصلی کوچک شدن سفره ی قشر محروم کشور می باشد و ستیز با دیو هفت سر تبعیض قومی و قبیله ای و رد برخورد گشت ارشاد در خیابان ها و ارائه ی قوانین اخلاق مدارانه و مهمتراز همه ارائه ی گزارش شفاف و صادقانه از عملکرد خویش در پاستور می باشد.
هنرمند و هنردوست فرهیخته
آنچه صاحب قلم را به شکستن قهر خویش با صندوق واداشته نه تنها ارائه ی بیان
وعده های باال از زبان این کاندید پاکدست در وضعیت تئوری می باشد، بلکه گذشته ی پاک و شفاف و صداقت در بیان ارائه ی نظر به مناسبت هایی در مجلس و مدیریت دانشگاه و دوران وزارت ایشان در گذشته می باشد که مرا به این روزنه امید، امیدوار نموده است و روزه ی نارفتن خویش در را پای صندوقها را شکسته ام.
هنرمند و هنردوست فرهیخته
به خود حق جسارت می دهم بعنوان عضوی کوچک از خانوداه هنرمندان شما را در اول برای سرافرازی میهن و افراشته نگه داشتن پرچم مقدس ایران و در مرحله ی دوم برای گرفتن مجال جوالن دادن نااهالن درعرصه ی هنر و ستیز در مقابل سانسورهای میلی، شما را به پای صندوقهای رای دعوت مینمایم و عاجزانه نکنه اخر را یاداوری میگردم؛ اجابت نکردن دعوت یا نه گفتن به صندوق رای بنابر تجربه ی گذشته ی نزدیک، رای به اندیشه ی حداقلی هایی می دانم که طعم اندیشه ی سبز را نچشیده و نمی فهمند…
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار