• امروز : شنبه - ۲۲ شهریور - ۱۴۰۴
  • برابر با : Saturday - 13 September - 2025
2

برای مادر…

  • کد خبر : 45222
  • 19 مارس 2017 - 7:08
برای مادر…

فانوس زاگرس؛ برای مادر… به قلم ملک تاج گرجی نیا     دستهایش بوی گندمزار می‌داد همیشه وگلهای دامنش پناه پرنده های سرگردان زیر بالهای مبنایش چلچله ها ی مسافر برای خواب صف کشیده‌اند من از پیچ سرخ زلفهایش به آرامی می‌گذشتم پدر برای رسیدن به آرامگاه چشمهایش زیرنارنج ها هنوز هم به گل های […]

فانوس زاگرس؛

برای مادر…

به قلم ملک تاج گرجی نیا

 

 

دستهایش بوی گندمزار می‌داد همیشه
وگلهای دامنش پناه پرنده های سرگردان
زیر بالهای مبنایش چلچله ها ی مسافر برای خواب صف کشیده‌اند
من از پیچ سرخ زلفهایش به آرامی می‌گذشتم
پدر برای رسیدن به آرامگاه چشمهایش زیرنارنج ها هنوز هم به گل های قالی خیره می‌شود درخاطرهایم
بوی حنا می‌داد،بوی بهار نارنج،بوی آویشن و بابونه
راست می‌گویم،بخداراست می‌گویم
هنوز هم بوی آویشن میدهد،
فقط اوبود که می‌دانست من خودم را در کجای این عالم هستی جا نهاده ام،
هروقت کنارش می‌نشینم به آرامگاه چشمهایش که برای فتح دژ های سکوتم زل می زند دخیل می‌بندم ،
تنهاوتنها مادر بود،فقط مادر بود ،
بی هیچ تدارکاتی وتجملاتی،
بی بهانه می‌توانستم به باغچه قدیمی لباسهایش بروم ودامن گل دار کودریش بو بکشم،
من وارث دست‌های حنایی اویم،
وارث رنج‌های باران خورده اش،وارث ترک‌های لبش ،
هرگاه که در لابه‌لای گنگره ها
وهمایش های سرگردان سراسیمه به خانه اش می‌رفتم،
با چای احمد وبهارنارنجهای حیاط خانه اش وعطرلیموی پیر گوشه باغچه اش بهار می کشید یه تلاطم خزان خورده ی هستی ام،
مادر بود ،اری فقط مادر بودکه می‌دانست من خودم هستم،
ومیدانست برادرم دردوردستها به چه اندیشه ای درگیر است،
ماه که در آسمان آبادی قدم می‌زد مادرم میدانست چندم ماه است،هنوز هم می‌داند ومن هیچ وقت نمی‌دانم امروز چندم ماه است ،
فقط مادر بود که می‌دانست من کجای ابن روزگار تلخ گم شده ام وبرای پیدا شدنم تنها کمی بابونه لازم است،وتکه ای ابر تا در قحطی آدمیت باران وبهارراباهم به زخمی خطاهایم مرهم زند،
باید درباره برگردیم به خانه اش،وبگویم کمی از گلهای دامنش رابرای معراج دوباره مردها به ما هدیه دهد ،
باید برگردیم به خانه مادرهایمان تا کمی از بهشت زیر پایش را به خانه هایمان هدیه دهد ،
وازپیچ سرخ وحنایی زلفهایش به راه راست هدایت شویم ،
راه کسانی که خداوند به آنها نعمت داده ونه راه کسانی که مورد غضب خداوند واقع شده اند ،
باید برگردیم یه دامن گل دار کودریش وبوبکشیم تمام اویشن های وحشی وبکر زنانگی را،
سالهای سرگردان وسرد را پناه گندم‌زار دست هایش ازیاد ببریم،باید برگردیم به نجابت مهتاب گونه مادرهایمان تا کمی از گلهای بهشت رابه زمین برگردانیم.

لینک کوتاه : https://fanooszagros.ir/?p=45222

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 2
  1. بسیار عالی و دلنشین بود بانویه قلم طلایی

  2. به سادگی و روانی جویبار

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.