زهره فریدونیان؛
وقتی تاریخ ایران را ورق بزنی به یک روزی میرسی که لبخند و غرور بر لبان همه ایرانیان نقش می بندد: «۱۴ مرداد»
از پس هزاران سال حکومت و اراده یک انسان بر انسانها ، به هر ترتیب ، چه با دانشجویانی که عباس میرزا و امیرکبیر به اروپا فرستادند و برگشتند و شدند « منور الفکر یا روشنفکر» یا با همراهی کشورهای بیگانه روس و انگلیس و… در مسیر منافع شان، چه با ورود خارجیها برای انواع تجارت و بخصوص این اواخر نفت، چه با حضور غربگرایان یا شرقگرایان یا روحانیون دینی …یا حتی چه به جهت گذر زمان و تحولات جهان… . با هر علت و دلیلی و هر میزان تاثیر آنها مردم ایران حدود ۱۲۰ سال بعد از انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب استقلال امریکا و ۴۰ سال پس از انقلاب بردگان امریکا، انقلاب کردند: «انقلاب مشروطه».
هر چه بود برای اولین بار به جز مشتی درباری و وابستگان قدرت ، قشرهای « به حاشیه رانده» تحصیل کرده شهری و روستایی که تا کنون اصلا دیده نمی شدند به میدان آمدند و توده های مردمی پشت سرشان. ملت ایران برای اولین بار با مفاهیم نو چون «قانون»، « مجلس»، « آزادی » و… آشنا شدند. و هرگز دیگر برنگشتیم به زمانی که هر چه شاه گفت بی چون و چرا همان بشود. قرار بود شاه و شاهان به تاریخ و خاطره ها بپیوندند! اگر هم باشند صرفا بر روی کاغذ اند نه قانون میپذیرد نه ذهن و خرد آدمها. هرچند رضاخان میرپنج خیلی زود این رویا را نقش بر آب کرد…
با همه زورها و برنامه های خوش آب و رنگ، ایران دیگر به قبل از ۱۲۸۵ برنگشت حتی در ذهن دورترین روستاها از مرکز مردم آزادی و نقد کردن از حکومتها را حق خود میدانستند.
۶۵ سال بعد در «۱۴ مرداد» ۱۳۴۱ در این جغرافیای شهری در جنوب شرق خوزستان، در بهبهان مردی زاده شد از جنس مردان انقلاب مشروطه: *«ولی الله شجاع پوریان»* که تقدیرش به تقدیر این دیار گره خورده بود.
در همان ابتدای نوجوانی اولین انقلاب عمرش را به چشم دید .. چونان تمام نوجوانان آن روزگاران پر شر و شور و انقلابی دل و جان به رهبرانی داد که نوید شکست تاریخی قدرت «پادشاهان» را در تاریخ ایران می دادند.
سپس به جنگ رفت و برای وطن جانبازی کرد و از آن یادگاریها در جسمش دارد. بعد از آن، به دانشگاه شد و با کتاب و قلم و خرد در هم آمیخت.
در سالهای سختبعدی، دلسرد و ناامید از رویاهای انقلابی بر باد رفته شان، ناگهان « دوم خرداد» از راه رسید و « باران» باریدن گرفت و جانشان تازه شد.. اما آنگاه که در کوی دانشگاه و… امیدها و آرمانهای انقلابی شان چون حق آزادی بیان، حق انتقاد و … به پای مغزهای خشک بیابانی ذبح شد، باید کاری می کرد برای مردمان « به حاشیه رانده شده» .
مردمانی مشتاق « اصلاحات» اما در چنگال «اصولی دگم و تک تفسیر». اینان که صاحبان واقعی انقلاب بودند و اکنون «حاشیه نشینان» اش.
ناگهان ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد… ولی الله شجاع پوریان در ۳۷ سالگی اش ، جوانی بلند قامت و تنومند از تشان، چونان عقبه تاریخی ولایتش به عنوان یکی از گذرگاههای اصلی ایران باستان، اصیل و اهل خرد و دیانت و تعامل، با زبان گرم و سوزان بی تپق و لکنت همچنان که در وطنش خونی تازه جاری شده بود به پیکر «بهبهان» جانی دوباره داد.
این بار اما او خودش رهبر جنبشی تازه بود: «جنبش شجاع پوریانیسم». با همراهی دو دسته از مردمان « به حاشیه رانده شده بی قدرت » که با تمام قوا با شور و هیجانی بی تکرار برای به قدرت رسیدن آماده فرار از زندانهایی بودند که از انقلاب مشروطه تا کنون برچیده نشده بودند: زندانهای تمامیت خواهی و تبعیض!
دسته اول همه مردمان « اصلاح طلب» تحول خواهی بودند که شور و امید زیادی برای «تغییر » داشتند و پی یک لیدر شجاع و دانشگاهی و زیرک بودند
و دسته دوم مردمانی با سلایق و گرایشات مختلف اما با ریشه های مشترک که تحت عنوان «روستایی و عشایری» با تبعیضات و تحقیرهای قومی و محلی مجال مشارکت و قدرت نمایی از آنها گرفته شده بود.
جنبش شجاع پوریانیسم انتقام سخت این طبقات به حاشیه رانده شده بود از مسببان آن وضعیت. جنگ بود جنگ بی قدرتان بر صاحبان قدرت در میدان سیاست و فرهنگ.
آن شجاعتها و بی پرده بودن های مجالس ششم و هفتم اکنون شده رویای اکنون مردم ایران. نمایندگانی که منافع ملی و مردمی را فدای مصلحت اندیشی های گروهی و ایدئولوژیکی خویش نکنند.
از او به بعد، دیگر هرگز بهبهان ، بهبهان قبل از او نشد. راهی نو ساخته شد طرحی نو درانداخته شد برای همیشه. آن قشرهای بی قدرت حاشیه ای، اکنون سر را بالا انداخته و برای شهر و استان و حتی کشور مشق سیاست میکنند. هرچند که با برنامه ها و انگهای مختلف در بزنگاههای تاریخی، اذیت شان کردند اما چه باک، چون خرد بر جهل و ظلم در هم آمیزد حتما خرد در نهایت خواهد برد.
هنوز هم خاطره قدرت نمایی این طبقات بی قدرت و شعف فراوان آنها از پیروزی شان از زیباترین خاطرات مبارزان آن روزهای این دیار است که به نیکی و لبخند به ذهن می آید و همین خاطره بازی هاست که جایگاه « شجاع پوریان» را ویژه کرده است و چه بخواهیم چه نخواهیم با هر نقد و خرده ای بر وی، بخش فراموش نشدنی تاریخ دیار ارگان است.
و انقلاب افتخارآمیز مشروطه و تقارن تولد دکتر شجاع پوریان با آن و یاد دو دوره آمدن باشکوه و رفتن با عزت او شاهد دیگری است که ما را هر ساله به وی پیوند میزند.
به پاس همه خدمات و خاطرات خوبی که ساختید،
با شادباش و آرزوی تندرستی دکتر شجاع پوریان عزیز و همه مردمان ارگان.
زهره فریدونیان
۱۴ مرداد ۱۴۰۴