بهنام آزاده فعال اجتماعی و اهالی منطقه زیلایی در نامه سرگشاده خطاب به نماینده بویراحمد، دنا و مارگون نوشت، جناب روشنفکر نماینده محترم شهرستان بویراحمد، دنا و مارگون، یکی از ویژگی انسان متمدن فن بیان است که جایگاه شخص را در جامعه ممتاز می کند، همیشه توصیه شده که اول اندیشه بعد سخن گفتن، سعدی می فرمایید «: دو چیز طیره ی عقل است / دم فرو بستن به وقت خاموشی و خاموشی به وقت گفتن »
به گفته نظامی «: خط هر اندیشه که پیوسته اند /بر پر مرغان فلک بسته اند ». پس اندیشه و تفکر قبل از سخن گفتن لازم و ضروری است، اگر لگام چموش زبان را در اختیار خودش قرار دهیم چه سر های سبز را که به باد خواهد داد ، به قول مولانا«: این زبان چون سنگ و هم آهنوش است و آن چه بجهد از زبان چون آتش است
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف گه ز روی نقل و گاه از روی لاف »
خلاصه جناب آقای مهدی روشنفکر این طرز بیان شما و مدیران ارشد منتسب به جناب عالی برای بنده تازگی ندارد .« چون هر دم از این باغ بری می رسد »، وقتی مدیر ارشد شما بیان می دارد« در شهرستان مارگون در سالهای گذشته حتی یک متر معابر آسفالت نشده » فکر می کردم شایسته پاسخ نباشد چون عاقلان به سخیفی بودن سخن پی برده اند ، هر کسی شخصیت و جایگاهی دارد و دارای منزلت و شأن می باشد جایگاه و جغرافیا هر منطقه نشانه ی فرهنگ و تمدن آن منطقه است، این را بدان هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد، شیر زنان و دختران زیلایی در طول تاریخ چهره ای تابان و مشعشع داشته و دارند و مثل خورشید می درخشند کسانی بودهاند که در راه حراست از کیان خود جگر گوشه های خود را نثار ایران عزیز کرده اند، عزیزانی که با مشقت در دامن خود پروریدند که « شرابشان دوغ بود، نانشان جو بود، آتششان چوب بود » ولی خم به ابرو نیاوردهاند تمام مشقات با اعمال شاقه را تحمل کرده اند، به فرموده شما اگر امروز چهره های ایشان تکیده، ابر پیری بر چهره ی مشعشع ایشان نشسته داغ گل های است که در فاو و جزیره مجنون پرپر شده اند تا امروز شما در تریبون ها این چهره ها را به باد تمسخر بگیری و ملعبه دیگران قرار دهید، بله جناب روشنفکر این چهرههای تکیده و پیر حاصل و دستمزد مسئولان بی مسئولی مثل شما است، که امروز جا پای کریستف کلمپ گذاشته ای و این افاضات را بیان فرموده اید، جناب روشنفکر «به عمل کار برآید به سخنرانی نیست» حالا شما بفرمایید در این سه سال اندی که به عنوان نماینده ی این دختران شصت ساله در مجلس شرف حضور داشتی چه داروی جوانسازی تجویز نمودی تا این پیری زود رس جای خودش را به شادابی و طراوت دهد، یا امروز که نیاز مبرم به انگشتان پینه بسته ی این دختران شصت ساله پیدا کرده ای این طامات را می بافی، در عجبم چرا عملکرد شماها در زیلایی ، این دختران را دویست ساله نشان نمی دهد که شصت ساله سهل است، « با تلاش انسان ها ی فرهیخته و همین دختران اندیشمند زیلایی ، دهستان زیلایی به بخش ارتقاء پیدا کرد ولی شما با لابی خود مانع اجرای قانون این حق دختران شصت ساله شده ای » « بخش به نام زیلایی ولی به کام مارگون» همه می دانند که این سه سال اند مسئولیت شما یعنی فترت و رکود در زیلایی، شما که پروژه ی گاز زیلایی را به نام خودت مصادره می فرمایید، در همه جا در بوق کرنا می دمی، باد به غبغب می دهی که من ابر پروژه ی زیلایی را کلنگ زدم ، شما آن زمانی که تفاهم نامه بین نمایندگان و استانداران دو استان چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد بسته شده بود و معاون مناطق محروم ریاست جمهور چندین سفر به زیلایی و سیلاب کلوار داشت، شما هنوز در پیله کاندیداتوری خواب چنین اقدامی را می دیدی، این پروژه ماحصل تلاش نیک مردان و همین دختران به قول شما شصت ساله بودند، مدارک آن هم موجود است در مجال مناسب انتشار خواهم داد تا مدعیان خدمت رسوا شوند، حاصل نمایندگی شما در زیلایی چه بوده به جز بی عدالتی ، تفرقه افکنی و عودت جامعه زیلایی به چهل سال قبل، بله شما در زیلایی خدمت کردید خیلی هم زیاد، جامعه را به دو قطب طرفدار روشنفکر و غیره روشنفکر تقسیم کرده اید، در زیلایی شما چندین شرکت تعاونی عشایر ایجاد کرده اید بله در یک روستا دو شرکت تعاونی ایجاد کرده اید نه برای خدمت بلکه برای توزیع ناعادلانه آرد سهمیه ارزاق عشایر که یک عامل که منتسب به شما ست برای هفتاد خانوار صد و بیست کیسه آرد اختصاص می دهید برای عامل دیگر که منتسب به پایگاه رای شما نیست با وجود صد و نود خانوار صد و سی کیسه آرد توزیع می کنید این خدمت شما به شصت ساله ها ست، شما در زیلایی وام خشکسالی پرداخت کرده اید به کی؟ فقط به مدیران ارشد خود در شهرستان مارگون آن هم در جایی که ایشان اصلا زمین ندارند و به کسانی که منتسب به پایگاه رای شما هستند و زمین دارن مفلوک و دچار خشکسالی محروم از این خوان نعمت، شما در زیلایی وام حوادث غیرمترقبه و سیل زدگان را پرداخت کرده اید به کسانی که از سیل هیچ حرجی به ایشان نرسیده و سیلی در آن جا نیامده ولی کسانی که دچار سیل شد دریغ از یک پتو چه رسد به یک ریال پول رایج اسلامی، شما به حساب مدارس سرانه ی دانش آموزی واریز کرده اید ولی مدیران ارشد آموزش و پرورش عشایر شما بدون اجازه و بدون اطلاع مدیران مدارس از حساب مدارس این مبالغ را برداشته اند و در حساب خود ریخته اند و حیف و میل کرده اند، شما پنل خورشیدی تقسیم کردهاید فقط بین نور چشمی های خودتان و کسان که حق ایشان بوده پرداخت نکرده اید حتی به کسانی که مقیم یاسوج هستند و عشایر نیستند، شما خوراک دام در بین عشایر توزیع کرده اید ولی برای نمونه یک کیلو از این خوراک دام به مصرف دامداران زیلایی نرسیده بلکه سر از بازارهای های لردگان و یاسوج در می آوردند و آنجا بفروش می رسیدند، متاسفانه نهادهای امنیتی و سازمان های بازرسی در غفلت بی خبری به سر می برند، آنچه به جای نرسد فریاد است، جناب روشنفکر این زنان و دختران چهارده ساله با این اقدامات و بی مسئولیتی شما اگر دویست ساله به نظر بیایند جای تعجب نیست چون امثال شما شادابی را از ایشان گرفته اید امنیت و آسایش که حق اولیه یک جامعه است تو با اقدامات ناعادلانه از ایشان سلب نموده اید ،
جناب روشنفکر «مجملش گفتم نکردم زان بیان/
ورنه هم افهام سوزد هم زبان»
ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان