محمود منطقیان در یادداشتی نوشت؛
-مدیر شایسته در کارش توانا است و می داند که می خواهد چه کار کند و برای انجام چه کارهایی آمده است.
-مبنای کارش خرد ورزی و رایزنی با اهل فن و نظر و انجام کارهای شایسته و سودمند در اندازه توان است.
-برای مدیر شایسته رضایت مردم و خدمت به آن ها اصل است.
-مدیر شایسته حتا به یک روز بیشتر ماندن در پُست خود فکر نمی کند و اگر یک روز بماند، همان کاری را انجام می دهد که در تعهد خود می داند و بدان دانش و باور دارد.
مدیر شایسته، اهل معامله و زد و بند با این و آن نیست و اختیاراتش را به هیچ بهایی و مقامی نمی فروشد و برای گرفتن امتیازی حراج نمی کند.
-مدیر شایسته پُست را فرصت و ابزار خدمت برای مردم و انجام کار ماندگار می داند و نه خود را بالا کشیدن و نمایش موقعیت و پز دادن.
-برای مدیر شایسته، درستی و سودمندی کار مهم و اساس است، نه رضایت اشخاص و بیشتر ماندن.
-مدیر شایسته خِرد و انسانیت را فدای مصلحت نمی کند و تن به تهدید و تطمیع نمی دهد و از اینکه به کارش پایان بدهند اهمیت نمی دهد. ادامه مدیریت برایش مهم نیست، بلکه شایستگی مدیریت و کار برایش مهم است.
-مدیران شایسته ممکن است مدیریتشان کم دوام باشد، اما مفید و ماندگار است و آموزگاران شایسته ای برای زمان ها هستند.
مانند بهمن بگی ها و امیر کبیرها و…
راستی با این حساب ما امروز چند مدیر شایسته و خود ساخته داریم و آیا اصلا زمینه برای روی کار آمدن مدیران شایسته و مستقل و نیک اندیش جود دارد؟؟!!
محمود منطقیان