

آفت بزرگ چاپلوسی
سیدباقرخرمی؛ وقتی تاریخ پر فراز و نشیب میهن ایران را می خوانیم؛ متوجه میشویم که از قرن سوم به بعد آرام آرام حقیقت پوشی، مصلحت گرایی و در پی آن دروغپردازی برای خوش باشی حاکمان، در میان جامعه ایرانی رخ می نماید. این پدیده به همین نسبت به ارتباطات مردم عادی نیز سرایت می کند و به تدریج چاپلوسی فربه تر و حقیقت گویی لاغرتر می شود؛ تا جایی که حکایات و روایات تاریخی مستندی نیز در این باب نگاشته می شود. هیچ یک از دوره های تاریخی ایران از این بازار فرهنگی خانمان سوز درامان نمی ماند و این مصیبت همچنان رو به فزونی است.
از ابتدای قرن نوزدهم میلادی تاکنون آثار تحقیقی تحلیلی و مقایسه ای مهمی در باب خلقیات ایرانیان به نگارش درآمد که پدیده ی چاپلوسی، بخش قابل توجهی از آنها بوده است از جمله:
نامه های ایرانی اثر منتسکیو
سرگذشت حاجی بابا اثر جیمز موریه
چهره فراری ایران خانم سیولیتیو
سیاحت نامه ابراهیم بیگ اثر زین العابدین مراغهای
خلقیات ما ایرانیان اثر جمالزاده
سازگاری ایرانی اثر مهندس بازرگان
ما چگونه ما شدیم اثر صادق زیباکلام
ما ایرانیان اثر فراستخواه
ایران و ایرانیان اثر یاکوب پولاک
جامعه شناسی خودمانی اثر نراقی
چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟ علمداری
چرا درمانده ایم قانعی راد جامعه شناسی نخبه کشی علی رضا قلی
جامعه شناسی نخبه پروری علی رضا قلی
قصد نگارنده از طرح موضوع، نوعی تنبه و بیدارباش است وگرنه قطعاً نه تنها خواننده حرفهای بلکه خواننده عادی نیز چاپلوسی را نازیبا و زشت می داند اما پرسش اینجاست که با وجود اطمینان کامل از زشتی و نازیبایی این پدیده فرهنگی، چرا همچنان خود را به آن می چسبانیم و پیوند مان را حفظ می گردانیم؟
جالب تر از سوال توصیه شمار زیادی از خردمندان مصلحت اندیش این دوران است که همواره در گوش دوستان و همراهان خودشان میخوانند که اگر میخواهید به اهداف خود دست یابید تا می توانید زبان خویش را چرب نگه دارید. همه ما حکایت تاریخی (من نوکر سلطانم نه نوکر بادنجان) را خوانده یا شنیده ایم.
بدبختانه عموم مردم در رده های سنی و قشرهای گوناگون این باور تلخ و نا شیرین را در زندگی خویش نهادینه کرده اند و مدیران و نیروهای دیوانی نیز در تمجید از مدیران و کارشناسان ارشد با هدف ارتقا و کسب موقعیت بهتر، زبان به مداهنه و آنچه که مدیر ندارد می گشایند و دراین زمینه سنگ تمام می گذارند تا از راهی میان بر و ناسالم خود را به مرکز نزدیک تر و بادمجانی بزرگتر را تصاحب نمایند. کارمندان و ارباب رجوع نیز این درس را به زیبایی آموخته اند!!!!!! مدیری را که تا دیروز در حضورش دست برسینه منتظر ادای دستوراتش بودند اگر باد ناملایمی بر ابلاغ مدیریتش بوزد دیگر حتی به سلام عادی هم مهمانش نمی کنند. ما را چه پیش آمد که این گونه شدیم؛؟
در تریبون ها و نوشته ها و رسانه هایمان ادعا می کنیم فرهنگ غالب بر این سرزمین فرهنگ اسلامی ایرانی است. در احادیث می خوانیم که پیامبر اسلام می فرماید: *احثوا فی وجوه المداحین التراب* بر چهره چاپلوسان خاک بپاشید.
در وصیت نامه داریوش نیز میخوانیم: هرگز متملقان و دروغ گویان را به خود راه ندهید.
پس الگوی ما کیست که اینگونه مسیر فرهنگی خویش را آلوده می سازیم؟
حال اگر دل های مان به این فرهنگ گره خورده است بیایید در دایره تمجید و تحسین هرگز پای از اندازه بیرون ننهیم و هرکس را به فراخور خویش محترم بشماریم و بیش از اندازه در پیاله اش شیرینی نریزیم و طبع ستایش پذیرش را شور نکنیم تا مبادا خیال بد کند. مواظب باشیم که گاهی اوقات، افراط در تمجید افراد، بی احترامی بزرگ و جبران ناپذیری برای جامعه به شمار خواهد آورد و خروارها حسرت بر دل خردمندان اهل دل خواهد نشاند.
سیدباقرخرمی- دبیر آموزش و پرورش شهرستان لنده
انتهای خبر/
نظرات در مورد » “آفت بزرگ چاپلوسی”
نظرات
- تـــازه ترین خبرها
- پـــربازدیدترین ها
- خیز تاج گردون برای ریاست جمهوری
- سفره انقلاب سهم چه کسانی بوده است؟؟
- اعلام حمایت تشکل سیاسی سروهای آزاد از کاندیداتوری سید قدرت الله حسینی+متن بیانیه
- پاسخ سید سعادت حسین پور به غلامرضا تاج گردون
- یخ زدگی سیاسی قلب تپنده ی گچساران
- پاسخ تاجگردون به سید سعادت حسینی
- سه برادر/سه مهندس..
- حد انتظار گچسارانی ها این نیست/نماینده هر کی شود از او کارهای بزرگ می خواهیم
- امداد رسانی باشگاه کوهنوردی زاگرس گچساران به زلزله زدگان سی سختی+تصاویر
- تاجگردون مدیرعامل بیمه میشود؟/ادعای یک خبرنگار درمورد مسئولیت جدید تاجگردون
درودسید، دست گذاشتیدروی موضوعی که دردمشترک همه انسان های آزاده است واقعاموضوعی که جامعه امروزماداردترویج می کندهمین” چاپلوسی” است که فک می کنم اوج آن در دوره ” مشروطه خواهان” بودالان ” چاپلوسی” درتمام سطوح جامعه ایرانی رخنه کرد وبه صورت یه ” فرهنگ” دراومده